1- دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آیت الله آملی
2- دانشگاه تهران ، hbadini@ut.ac.ir
3- دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران غرب
چکیده: (342 مشاهده)
در این مقاله سعی شده است تا با بررسی دکترین "انکار عدالت" در حقوق بینالملل و مصادیق آن، جایگاه و قابلیت اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ آن را در حقوق ایران تبیین نموده و بر آثار بهرسمیت شناختن این دکترین در حقوق ایران اشاره نماییم. درحال حاضر از آنجا که این دکترین جنبه الزامآور ندارد، چنانچه در مباحث ماهوی رخ دهد، تنها میتواند در قالب بیعدالتی، زیرمجموعه خلاف بیّن شرع و در تناقض با اساس و فلسفه حقوق قرار گرفته و از این جهت شاید بتوان به تأثیر آن بر تصمیم قضائی امیدوار بود. اما اگر درخصوص مقررات شکلی، انکار عدالت رخ دهد، نمیتوان نسبت به رفع آن اقدام کرد و مجبور به رعایت قانون شکلی هرچند ناعادلانه هستیم. درحالیکه اگر این دکترین بهعنوان یک قاعده یا قانون یا دکترین پرورده و درنظر گرفته شود، در مراحل مختلف دادرسی قابلاستناد بوده و قضات مکلف به رفع آن خواهند بود. هدف از تقریر این مقاله، شناسایی و معرفی دکترین "انکار عدالت" در نظام حقوقی ایران است، تا بتواند بهعنوان یک قاعده شناختهشده وارد حقوق ایران شده و مورد توجه و استناد مؤثر واقع گردد. این دکترین میتواند ضمن کاهش چشمگیر موارد رد دعوی و دادخواست و تأخیرات قابلاجتناب، اثر ژرفی در ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی از ﺗﻀﯿﯿﻊ ﺣﻘﻮق ﻃﺮﻓﯿﻦ دﻋﻮی و هدررﻓﺖ زمان و هزینه دادرسی داشته و ﻣﺴﺘﻨﺪی ﺑﺮای ﺻﺪور آرایﯽ عادلانهتر باشیم. توجه و شناخت و در نهایت استفاده از این دکترین ضمن ایجاد تحولی در دادرسی، ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ وﺳﯿﻠﻪ احقاق حق اﺷﺨﺎﺻﯽ شود که حقشان تحت شرایطی ﻣﻮرد ﺗﻀﯿﯿﻊ واﻗﻊ ﺷﺪه و از ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﺑﻪ دادﺧﻮاهی ﻧﺎاﻣﯿﺪ ﺷﺪهاﻧﺪ.
نوع مطالعه:
تحقیقات بنیادی یا نظری |
موضوع مقاله:
حقوق خصوصی دریافت: 1400/9/5 | ویرایش نهایی: 1402/3/3 | پذیرش: 1401/8/11 | انتشار: 1401/12/27 | انتشار الکترونیک: 1401/12/27
ارسال پیام به نویسنده مسئول